English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7914 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
accidentalism U تشخیص علائم گمراه کننده مرض
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
identification signs U علائم تشخیص
misleading U گمراه کننده
screwy U گمراه کننده
screwiest U گمراه کننده
screwier U گمراه کننده
sinister U گمراه کننده
delusive U گمراه کننده
seductive U گمراه کننده
lothario U گمراه کننده زنان
delusory U فریبنده گمراه کننده
sinuous U غیرمستقیم گمراه کننده
perversive U گمراه کننده منحرف سازنده
hocus pocus U چیز گمراه کننده معضل
illusive U گمراه کننده مشتبه سازنده
illusory U گمراه کننده مشتبه سازنده
insignia U علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
insigne U علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
ignisfatuus U چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
The comparison is misleading [flawed] . U مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
smokescreen U عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
prevarication U ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
legend U شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
legends U شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
commitment board U هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
micr U سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
smarts U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarted U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smart U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarter U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smartest U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification U تشخیص تشخیص دادن
symbols U علائم
zaph dignbats U علائم زف
devious U گمراه
aberrant U گمراه
amiss U گمراه
self deluded U گمراه
inveglement U گمراه
hell-bent U گمراه
hell bent U گمراه
astray U گمراه
perverted U گمراه
epiphenomenon U علائم ثانویه
signal man U متصدی علائم
signal transformation U ترادیسی علائم
symbolic table U جدول علائم
The symptoms ( of a disease) . U علائم بیماری
erection marks U علائم نصب
sinusoidal signals U علائم سینوسی
symptom U علائم مرض
symptoms U علائم مرض
signal fidelity U وفاداری علائم
economic indicator U علائم اقتصادی
character set U مجموعه علائم
schematic symbols U علائم الگویی
supervisory signals U علائم نظارتی
facings U علائم ریاضی
facing U علائم ریاضی
symbolic string U رشته علائم
signal regeneration U باززایی علائم
indication signs U علائم راهنمائی
control signals U علائم کنترلی
signalman U متصدی علائم
hazard signs U علائم خطر
mathematical symbols U علائم ریاضی
shading symbols U علائم سایهای
sound signal علائم صدا
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
misinforms U گمراه کردن
to go a U گمراه شدن
to put off the scent U گمراه کردن
misinforming U گمراه کردن
lead astray U گمراه کردن
perverse U گمراه هرزه
seducing U گمراه کردن
erred U گمراه شدن
err U گمراه شدن
seduction U گمراه سازی
inveigler U گمراه سازنده
to lead a U گمراه کردن
seduces U گمراه کردن
to lead astray U گمراه کردن
to fall into error U گمراه شدن
seduced U گمراه کردن
to lead up the garden U گمراه کردن
seduce U گمراه کردن
to get lost U گمراه شدن
misled U گمراه کردن
errs U گمراه شدن
misguide U گمراه کردن
misinformed U گمراه کردن
misdirect U گمراه کردن
misdirects U گمراه کردن
inveigling U گمراه کردن
mislead U گمراه کردن
stray U گمراه شدن
strays U گمراه شدن
perverting U گمراه شدن
seducer U گمراه کنندهseduction
perverts U گمراه شدن
heterodox U گمراه زندیق
straying U گمراه شدن
she went wrong U گمراه شد پالانش کج شد
misleads U گمراه کردن
misdirecting U گمراه کردن
misdirected U گمراه کردن
inveigled U گمراه کردن
inveigles U گمراه کردن
misinform U گمراه کردن
pervert U گمراه شدن
corruptible U گمراه شدنی
to go astray U گمراه شدن
inveigle U گمراه کردن
nomenclature U فهرست علائم واختصارات
number plate U پلاک علائم مشخصه
staggy U دارای علائم ونشانههای نر
tablature U نوعی علائم موسیقی
number plates U پلاک علائم مشخصه
legends U فهرست علائم واختصارات
pictograph U نشان یا علائم تصویری
syndromes U علائم مشخصه مرض
syndrome U علائم مشخصه مرض
symptomatic U حاکی از علائم مرض
legend U فهرست علائم واختصارات
dual intensity U تاکید علائم خاص
baud rate U نسبت علائم درثانیه
semiotic U مکتب علائم رمزی
semeiotic U مکتب علائم رمزی
prodrome U علائم اولیه مرض
semiotic U وابسته به علائم مرض
semeiotic U وابسته به علائم مرض
emblazonment U تزئین با نشان و علائم
inveigling U گمراه کردن وبردن
to be deluded U گمراه شده بودن
lost U شکست خورده گمراه
to be fooled U گمراه شده بودن
baffling U گیج یا گمراه کردن
baffled U گیج یا گمراه کردن
inveigled U گمراه کردن وبردن
baffles U گیج یا گمراه کردن
throw off <idiom> U گیج شدن ،گمراه
inveigle U گمراه کردن وبردن
inveigles U گمراه کردن وبردن
baffle U گیج یا گمراه کردن
sign of aggregation U علائم مخصوص جمله جبری
sigil U علامت نجومی علائم رمزی
morsecode U علائم رمز تلگرافی مرس
accent mark U یکی از علائم تکیه در موسیقی
epiphenomenon U علائم بعدی و ثانوی مرض
discriminates U با علائم مشخصه ممتاز کردن
Road signs U علائم راهنمایی و رانندگی جاده
symbolization U استعمال علائم ونشانهای رمزی
signal boxes U توقف گاه متصدی علائم
discriminate U با علائم مشخصه ممتاز کردن
discriminated U با علائم مشخصه ممتاز کردن
signal box U توقف گاه متصدی علائم
pervertible U گمراه شدنی کج راه کردنی
debaueh U ازراه درکردن گمراه کردن
syndromes U مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
symbolism U نمایش بوسیله علائم مکتب رمزی
symbology U مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
Follow signs for York. به علائم شهر یورک توجه کنید.
traffic signal U علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
syndrome U مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
self blinded U گمراه شده توسط نفس خود
monitors U به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitored U به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitor U به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
lights out U علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
signalment U تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
typography U فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
pragmatics U مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
typographies U فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
annular U وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
closed circuits U تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
flowchart text U اطلاعات توضیحی که مربوط است به علائم نمودار گردش کار
closed circuit U تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
front panel U مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
homeopathy U معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
phonetician U متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
umbrella U طرح چتر [یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
lockjaw U قفل شدن یا کلید شدن دهان که از علائم زودرس کزاز است
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
discretion U تشخیص
assessment U تشخیص
discernment U تشخیص
diagnostic U تشخیص
diagnosis U تشخیص
assessments U تشخیص
diagnoses U تشخیص
denotation U تشخیص
specification U تشخیص
distinctions U تشخیص
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
1روشنی خیره کننده صنعت
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com